مبطلات نماز

دوازده چیز نماز را باطل مى کنند که عبارتند از:

1 - از بین رفتن یکى از شروط در اثناى نماز.

2 - باطل شدن وضو یا غسل در اثناى نماز، عمداً یا سهواً.

3 - گذاشتن دستها روى هم عمداً با قصد این که جزء نماز است .

4 - گفتن ((آمین )) عمداً بعد از حمد.

5 - برگرداندن عمدى تمام بدن به پشت سر (روى بر گرداندن از قبله ).

6 - حرف زدن عمدى

7 - خندیدن عمدى (قهقه کردن )

8 - براى دنیا با صداى بلند عمداً گریه کردن

9 - کار زیادى که صورت نماز را به هم بزند

10 - خوردن و آشامیدن در بین نماز

11 - شک در رکعتهاى نماز دو رکعتى و سه رکعتى

12 - کم و زیاد کردن رکن نماز، عمداً یا سهواً



:: برچسب‌ها: مبطلات نماز , حمد , قبله , آمین , وضو , غسل , خندیدن , قهقهه , صدای بلند , آشامیدن , خوردن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهرداد
تاریخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392
حاج آخوند و نماز بر روی یخ

حاج آخوند و نماز بر روی یخ

حاج ملا عباس تربتی معروف به حاج آخوند از علما و عرفای وارسته معاصر می باشند

در کرامات و فضائل این مرد ، مطالب زیادی گفته اند.

کتاب ارزشمند «فضیلتهای فراموش شده» در شرح حال و زندگی نامه این عارف نامی نوشته شده

که مطالعه آن را برای جوانان توصیه می نماییم.

یکی از مسائلی که ایشان بدان بسیار اهمیت می دادند و به عمل نمودن آن مقید بودند نماز اوّل وقت بود.

خاطره ای را فرزندشان نقل می کنند که شنیدنی است.

«پدرم عازم کاریزک گشت که هیزم بیاورد.

مرا نیز چون هیچ گونه تفریح و گردشی در تربت نداشتیم و دلتنگ بودیم با خود برد.

دو شب در کاریزک بودیم تا آنکه یک بار هیزم و خورجینی از بعضی لوازم خوردنی زمستانی فراهم کردند.

شب دوم یک ساعت به اذان صبح مانده از کاریزک برای رفتن به تربت به راه افتادیم.

زیرا اگر می ماندیم تا آفتاب برآید یخ زمین باز می شد و راه پیمودن با الاغ در میان گل، کار دشواری بود.

شب بسیار سردی بود. آسمان صاف و ستارگان درشت و درخشان بودند.

ولی سردی هوا گوش و گردن و دست و پا را می سوزاند.

دو الاغ داشتیم که یکی را هیزم بار کرده بودند و خورجین را بار یکی دیگر کرده و مرا روی آن سوار کردند.

مردی بود به نام شیخ حبیب از دوستان و مریدان پدرم تا روستای حاجی آباد که در راه کاریزک به تربت است

و سه کیلومتر با کاریزک فاصله دارد همراه ما آمد.

در فاصله کاریزک تا حاجی آباد پدرم همچنان که پیاده می آمد نماز شبش را خواندو شیخ حبیب نیز با او همراهی می کرد.

چون به حاجی آباد رسیدیم صبح دمید و در آن هوای سرد و باد تند و بورانی که می وزید

روی آن زمینهای یخ زده که بدن انسان را خشک می کرد،

مرحوم حاج آخوند جلو ایستاد رو به قبله و شیخ حبیب به او اقتدا کرد.

نخست اذان گفتند و سپس اقامه و نماز صبح را با همان طمأنینه و خضوع و توجهی خواند

که همیشه می خواند در حالی که از چشمان من از شدت سرما اشک می ریخت

و دانه های اشک روی گونه هایم یخ می بست.

پس از نماز، شیخ حبیب به سوی کاریزک برگشت و ما راه تربت را در پیش گرفتیم

و لازم نیست که بنویسم با چه مشقت نزدیک ظهر به تربت رسیدیم».



:: برچسب‌ها: استغفار , روزی , زیاد , یخ , خشک , هیزم , قبله , صاف , درشت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهرداد
تاریخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد